صفحات

۱۳۸۶ دی ۴, سه‌شنبه

سالروز ولادت پيشوای دهم شيعيان حضرت علي النقي الهادی (ع)

Advertisement



سالروز ولادت پيشوای دهم شيعيان حضرت علي النقي الهادی (ع)، منبع فياض
نور حق بر مسلمانان مبارك باد.


 



السلام عليک يا ولی الصالحين السلام عليک يا ابوالحسن علي النقي الهادي


 


از سخنان گهربار امام هادي عليه السلام: 


"بهتر از نيكي، نيكوكار است، و زيباتر از زيبايي، گوينده آن است و برتر از علم، حامل آن و بدتر از بدي، عامل آن است وحشتناك تر از وحشت، آورنده آن است."


امامان و پيشوايان معصوم (ع) انسانهاي كامل و برگزيده اي هستند كه ...........


 



Advertisement


هدايتگران راه نور - زندگانى امام على الهادى عليه السلام



پيشگفتار



الحمد للَّه رب العالمين، والسلام على النبيّين والصدّيقين، و صلوات اللَّه وبركاته على خاتم المرسلين محمّد و آله الهداة الميامين.

گاه پيش خود مى انديشم كه آيا همين شناخت جزئى به نامهاى ائمه وتاريخ ولادت و شهادت آنها براى ارتباط ما با اين بزرگواران كفايت مى كند؟وآيا فقط همين شناخت ما را پيرو آنان و آنها را امام ما مى گرداند؟ در اين صورت نشانه اقتداى به آنها چيست؟ اگر يكى از ما را در پيشگاه پروردگارحاضر كنند و خداوند از او بپرسند: پيشوا و يا پيشوايان تو كيانند؟ و او درپاسخ نام پيشوايانش را بر زبان آورد بدون آنكه ويژگيها و كردارها و تعاليم آنان را شناخته باشد، و ائمه عليهم السلام نه تنها اورا نشناسند كه حتى منكر شيعه بودنش شوند، آيا در اين صورت او عذرى پذيرفتنى در نزد خدا دارد؟ من در اين باره ترديد مى كنم و احتمال مى دهم كه بر دوستداران اهل بيت كه مدعى هوا خواهى خاندان پيغمبر و پيروى از راه و روش اين بزرگوارنند،واجب است كه آنان را به گونه اى مورد شناخت قرار دهند كه يمان آنها و ائمه ارتباط تام و كامل بر قرار كند والبته اين شناختى است كه از حد و مرز اسماوالقاب بسيار فُراتر مى رود و دست كم به شناخت شيوه كلى آنان در زندگى وقسمتى از آنچه كه آنان به اجراى آن دستور داده اند، مى انجامد.

اگر چنين احتمالى صواب باشد، بر يك فرد شيعه واجب است كه دربرنامه مطالعتى و پژهشى خود، شناخت تاريخ ائمه عليهم السلام را ولو بطور خلاصه،بگنجاند.

هر چند كه شناخت بيشتر سيما و زندگى اين رهبران و غور و تأمل در گفتار آنان، بر درجات انسان در پيشگاه پروردگار مى افزايد و بهاى كردارصالح او را افزونى مى بخشد.

آنچه در صفحات بعد به آن خواهيم پرداخت در واقع بضاعت مزجاتى است كه به پيشگاه ائمه عليهم السلام به تحفه مى بريم به اين اميد كه خداوند متعال به فضل و كرم خويش آن را از ما به نيكويى قبول كند.

محمّدتقى مدرّسى

نام: على

پدر و مادر: امام جواد و سمانه

شهرت: هادى، نقى

كنيه: ابو الحسن سوّم

زمان و محلّ تولّد: 15 ذيحجّه سال 213 هجرى در مدينه.

زمان و محلّ شهادت: سوّم رجب سال 254 در سنّ 41 سالگى در شهر "سامراء" بر اثر زهرى كه با دسيسه "معتزّ" )سيزدهمين خليفه عبّاسى( توسط معتمد عبّاسى، به آن حضرت خوراندند، به شهادت رسيد.

مرقد شريف: شهر سامره، واقع در عراق.

دوران زندگى: در سه بخش: 8 - 1 سال قبل از امامت )از سال 212 تا220ه.

ق( 2 - دوران امامت، در زمان خلفاى قبل از متوكّل 12 سال )از سال 220 تا 232 ه.

ق(.

3 - دوران امامت در سخت ترين شرائط، در زمان خلافت چهارده ساله ديكتاتورى متوكّل )دهمين خليفه عبّاسى( و سپس خلفاى بعدى


 


 


 


سالروز ولادت پيشوای دهم شيعيان حضرت علي النقي الهادی (ع)، منبع فياض
نور حق بر مسلمانان مبارك باد.


 



السلام عليک يا ولی الصالحين السلام عليک يا ابوالحسن علي النقي الهادي


 


از سخنان گهربار امام هادي عليه السلام: 


"بهتر از نيكي، نيكوكار است، و زيباتر از زيبايي، گوينده آن است و برتر از علم، حامل آن و بدتر از بدي، عامل آن است وحشتناك تر از وحشت، آورنده آن است."


امامان و پيشوايان معصوم (ع) انسانهاي كامل و برگزيده اي هستند كه به عنوان الگوهاي رفتاري و مشعلهاي فروزان هدايت جامعه بشري از سوي خدا تعيين شده اند. گفتار و رفتار و خوي و منش آنان ترسيم حيات طيبه انساني و وجودشان تبلور تمامي ارزشهاي الهي است.


بدون شك، ارتباط با چنين چهره هايی و پيروي از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستيابي به كمال انسانيت و سعادت هر دو جهان است. پيشواي دهم (ع) يکی از پيشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقي و كمالات  نفساني و الگوي حق جويان و ستم ستيزان است.


امام ابوالحسن علي النقي هادي عليه السلام ملقب به امام "هادي"، دهمين پيشواي شيعيان در نيمه ذيحجه سال 212 هجري در اطراف مدينه در محلي به نام " صريا" متولد گشت.  آن حضرت و فرزند گرامي ايشان امام حسن عليهما السلام به عسكريين شهرت يافتند، زيرا خلفاي بني عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسكر) برده و تا آخر عمر پر بركتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادي عليه السلام به لقبهاي ديگري مانند: نقي، عالم، فقيه، امين و طيب شهرت داشت و كنيه مبارك ايشان ابوالحسن است. از آنجا كه كنيه امام موسي كاظم و امام رضا عليهما السلام نيز ابوالحسن بود، لذا براي اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام كاظم عليه السلام، ابوالحسن ثاني به امام رضا عليه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادي عليه السلام اختصاص يافته است.


پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوي گرامي سمانه است كه بانويی با فضيلت و با تقوا بود. امام هادي (ع) در سن 6 يا 8 سالگي يعني در سال 220 هجري، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسيد. مدت 33 ساله امامت امام هادي (ع) با خلفاي معتصم، واثق، توكل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصيت امام هادي (ع) به قدري زياد است كه دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتي از اين اعترافات مبني بر شخصيت آن امام به لحاظ اخلاقي و بخشي ديگر ناشي از ابعاد علمي آن حضرت و شمه اي، نتيجه كراماتي است كه از آن بزرگوار صادر شده است.


ابن صباغ مالكي در كتابي موسوم به فصول المهمه خطوط واضحي از سيماي تابناك فضايل و ويژگي هاي اخلاقي امام هادي (ع) قهرمان شكست ناپذير عصر متوكل عباسي را ترسيم مي كند!


«فضل و دانش امام دهم شيعيان بر اوج قلل بلند پايه عالم بشريت نقش بسته بود و رشته هاي مشعشع آن بر اختران آسمان سر مي ساييد. نيكي ها و اخلاق پسنديده او را نمي توان در شمار عدد ذكر نمود. اما مي شود به افتخارآميزترين آنها كه موجب حيرت است بسنده كرد. او جميع صفات نيك و مفاخر معنوي را يک جا در وجود داشت. ابعاد وسيع و منبع فياض حكمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدين سبب او از ناشايسته ها و آلايش ها به دور و بركنار است.»


امام هادي (ع) داراي نفس زكيه و عزمي راسخ و همتي عالي بود كه هرگز احدي از مردم را نمي توان در مقايسه با او همتا و همسان دانست.


ابن شهر آشوب از رجال حديث نقل مي كند كه او نيك سرشت ترين و پاك ترين روش را در ميان جامعه دارا بود، راستگوترين افراد جامعه محسوب مي شد، به هنگام سكوت، شكوه هيبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمي گرفت و چون لب به سخن مي گشود، گزيده و نغز مي گفت به طوري كه شعاع كلامش روح آدميان را سحر مي كرد.


در وجود مقدس امام هادي (ع) ويژگي هاي اخلاقي پسنديده مي درخشيد. امامت، كمال و دانش و فضيلت و سرشت و اخلاق نيك از فرازهاي اخلاقي اين امام همام است.


خداوند به قدرت بي منتها و دانش وسيع خود، گنجينه هايي از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ايشان را به زيور دانش آراسته است، اين گنجينه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است كه خداوند آن را دراختيار امامان شيعه كه راهبران حقيقي بشر هستند، قرار داده است.


 













السلام عليک يا ولی الصالحين السلام عليک يا ابوالحسن علي النقي الهادي
 

imam hadi
 

مرقد مطهر پيشوای دهم- عراق/ سامراء


 


امام هادي (ع) كه در زمره امامان شيعه و از خاندان رسالت است، نيز از ويژگي دانشي گسترده و جامع برخوردار است، طوري كه سمبل هاي دانش و فرهنگ وي، عقول را حيران و انديشه ها را به اعجاب واداشته است.


امام دهم همچون پدران و اجداد بزرگوار خود در علم و دانش سرآمد روزگار بود. درخشش او در مدت حياتش احترامي شگفت در قلوب همگان ايجاد كرده بود. نامه آن حضرت در رد پيروان معتقد به تفويض و جبريون و اثبات عدل و حد مابين جبر و تفويض، از فرازهاي شگفت آور دوره امامت، امام هادي محسوب مي شود و بسيار مورد تعمق و توجه مي باشد.


امام هادي (ع) در اين نامه، نظريه پيروان هر دو عقيده را با منطقي ترين اصول مردود اعلام كرده و اسراري از علوم و حقايق آن را پاسخ فرموده است.


با توجه به اينكه خداوند داراي عدل و انصاف و حكمت بالغه است، پس اوست كه مي تواند هر كس را بخواهد از ميان بندگان خود براي ارسال پيامش و تبليغ رسالتش و اتمام حجت بر بنده هايش برگزيند. گوشه اي ديگر از درياي بيكران دانش امام هادي (ع) در تاريخ خطيب بغدادي تجلي دارد. او به شهادت خود دانش امام را متذكر شده و در مقام اثبات آن مي گويد:


روزي يحيي بن اكثم در مجلس واثق خليفه عباسي كه جمعي از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال كرد كه چه كسي سر حضرت آدم (ع) را هنگامي كه حج به جا آورد، تراشيد؟


تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اكنون من كسي كه جواب اين سؤال را بدهد حاضر  مي كنم، سپس شخصي را بدنبال حضرت هادي (ع) فرستاد و وي را به دربار خليفه دعوت كرد. امام نيز دعوت را پذيرفت و براي اظهار و بيان حقيقت به دربار واثق رفت. خليفه پرسيد: اي ابوالحسن به ما بگو چه كسي سر حضرت آدم را هنگام حج تراشيد؟ امام فرمود: اي واثق ترا به خدا سوگند مي دهم كه ما را از بيان و جواب آن معاف كني، خليفه گفت: ترا سوگند مي دهم كه جواب را بفرمايي!


امام فرمود: اكنون كه قبول نمي كني، پس مي گويم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش كه رسول خدا باشد، اطلاع داد كه فرمود: براي تراشيدن سر آدم جبرئيل مأمور شد ياقوتي از بهشت آورد و به سر آدم كشيد تا موهاي سرش بريزد.


در مورد جاذبه اجتماعي و نفوذ سياسي امام هادي (ع) فقط مي توان همين را گفت كه يكي از تجليات و تشعشعات پرشكوه خداوند و تابش منبع فياض نور حق در وجود امام هادي (ع) متجلي و منعكس شده و از وجود حضرت نيز مانند آينه اي كه انوار گوناگون را در خود انعكاس مي دهد، ساطع بوده است. كسي را در عصر پيشواي دهم، توان نگاهي ممتد و حتي لحظه اي كوتاه به چهره او نبود. به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستي و ترس بر قلب ها سايه مي افكند. در كتاب هاي تاريخي آمده است كه حضور امام در هر مجلسي مورد تجليل و احترام عميق بود و خواسته و ناخواسته اطرافيان را تحت تأثير و نفوذ قرار مي داد و همنشينان وي همواره آرزوي مجالست و مراودت او را در سر داشتند.


 با آنكه متوكل بارها در صدد بود تا به بهانه قيام مسلحانه امام دهم را از ميان بردارد، ولى هيچ گاه به اين بهانه دست نيافت. با اين حال، نتوانست حيات شريف آن حضرت را كه مانع خودكامگى هاى او به عنوان محور تفكر اسلامى بود و همچون مركزى كه شيعيان بر گرد آن پروانه ‏وار مى چرخيدند، تحمل كند، لذا ايشان را بنا به روايتى، در تاريخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.


امام دهم در حالى كه هشت سال و پنج ماه از عمر شريفشان مى گذشت، به مقام امامت نايل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسيدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله و سلامه عليه و على آبائه و أبنائه الطاهرين).


از بيانات گهربار آن حضرت است كه فرموده اند:


(الحكمة لا تنجع في الطبائع الفاسدة): حكمت در نهاد فاسد تأثير نمى كند.


 در خاتمه بايد متذكر شويم كه امام هادي (ع) اصحاب فراواني دارند كه بسياري از آنها فخر شيعه هستند و از جمله‌ آنها حضرت عبدالعظيم حسني است كه در شهر ري مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادي به او خيلي احترام مي گذاردند. او كسي است كه ايمان را خدمت حضرت هادي به اين صورت عرضه داشت:


»خدا يکي است و شبيه براي او فرض نمي شود، جسم نيست بلكه خالق جسم است. همه چيز را خلق نموده است و همه چيز به دست او است و او مالك آنها است. محمد صلي الله عليه و آله پيامبر است و او آخر پيامبران است كه پيامبري بعد از او نخواهد آمد و دين او پايان همه اديان است، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب وصّي پيامبر است و بعد از اميرالمؤمنين، حسن و حسين و علي بن حسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و بعد از او فرزندش كه غايب مي شود و روزي ظاهر مي شود و جهان را انبوه از عدل مي كند بعد از آنكه ظلم انبوه باشد.« عبدالعظيم گفت: »اقرار دارم و مي گويم دوست شما دوست خدا و دشمن شما دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و ميزان اعتقاد دارم و همه آنها حق است و مي دانم كه قيامت آمدني است. و بر واجبات الهي كه نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر است اقرار دارم.« حضرت فرمودند: »اي ابوالقاسم اين دين پسنديده است، خداوند را بر آن ثابت بدارد.«


عبدالعظيم رحمه الله دين اعتقادي را عرضه داشت زيرا تنها اعتقاد نمي تواند موجب نجات باشد. ديني موجب نجات است كه توأم با عمل باشد. از اين جهت حضرت هادي (ع) ايمان را چنين فرموده اند. ابودعامه مي گويد: به عيادت حضرت هادي رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عيادت من آمدي بر من حقي پيدا كرده اي، براي اداي حقت روايتي از پدرم كه از پدرانش و از اميرالمؤمنين و او از رسول اكرم عليه السلام نقل كرده است مي گويم:


قال رسول الله الايمان ما وقّدته القلوب و صدقته الاعمال.


ايمان چيزي است كه در دل جايگزين شده است و اعمال، گفتار و كردار آن را تصديق مي كند.


از اين جهت در قرآن شريف و روايات اهل بيت فراوان ديده مي شود كه از افرادي كه مرد عمل نيستند سلب ايمان شده است.


 http://tebyan.ne  www2.irib.ir/   http://mahdihashemi.blogfa.com/   و سایت سپاد خراسان

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

1 نظرات:

رز گفت...

عیدتون مبارک

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 مهندسی عمران - سازه شرقی.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده