برای دیدن شعر هایی در مدح امام رضا (ع) به ادامه مطلب مراجعه کنید.........
لبریز عشق
حالی عجیب داشت پناهنده تا حرم
عطری ز اشتیاق پراکنده تا حرم
بر لب نوای عشق و به دل، اشتیاق نور
پر زد به یک نگاه، دلش تا رواق نور
جایی که سبز میشود احساس ناب عشق
لبریز شور میشود از التهاب عشق
از عطر بوی ناب حرم، جان او شکفت
روحش به وجد آمد و ایمان او شکفت
چون قطرهای به آبی دریا رسیده بود
گویی مسیح در نفَسش جان دمیده بود
خم شد به حکم عشق و به مولا سلام داد
زخم عمیق فاصله را التیام داد
گفت ای امام! اختر تابنده بر دلم
ایا شود به قاصد چشمت پیام داد
ممنونم از نگاه کریمانهات که باز
بار دگر به خستهدلی بار عام داد
حال و هوای گریه مجالی به او نداد
دل پر گرفت و اذن سئوالی به او نداد
محو ضریح بود و فضا سبز سبز بود
دستان عشق تا به خدا سبز سبز بود
حال و هوای محضر مولا عجیب بود
هم چون بهشت، مأمن صدها غریب بود
بوی بهشت میدهد اکنون مشام او
عطری عجیب میدهد اکنون تمام او
محمدصادق بخشی
************************
از هزاران زائر درد آشنا
از هزاران زائر درد آشنا من هم یکی
زین همه مسکین سر تا پا گدا من هم یکی
هر طرف بسته دلی قفل ضریح مهرِ تو
مُهر شد با خون دل این قفل را من هم یکی
هر یکی را کاسه ای از بی کسی پیشت فراز
پر شده از اشک دستِ کاسه ها، من هم یکی
پای بوست را ملائک، صف به صف، پر ریخته
خوش که ریزم در جوارت دست و پا من هم یکی
کیمیاگرتر ز مهرت هیچ اکسیری مباد
مس دلان، مسکینِ ایوان طلا، من هم یکی
راه دوری پشت سر دارم، فزون تر پیش رو
رهزنان بدکین و لطفت رهنما، من هم یکی
هر غبار مرقدت خاکستر پروانه ای است
سوخته، لب دوخته، بی ادعا، من هم یکی
گر چه خوارم، خار هم با گُل نشیند گاه گاه
در گلستان محبان رضا من هم یکی
سید ابوالقاسم حسینی ژرفا
***********************************
بارگاه امن
زخمی تر از همیشه تو را داد می زنند
این آهوان خسته که فریاد می زنند
صحرا غریبه است و پر از دام های مرگ
هر جا نگاه می کنی انگار پای مرگ
اینجا کسی برای کسی سرپناه نیست
رحمی که نیست، کشتن آهو گناه نیست
هر کس برای خاطر خود صید می کند
ضامن که نیست، هیچ کسی دادخواه نیست
اینجا مسائلی است که دیگر عجیب نیست
گرگ از شکار کردن خود رو سیاه نیست
حالا که هیچ راه فراری نمانده است
غیر از حریم امن شما بارگاه نیست
حالا منم که رو به ضریحت نشسته ام
زخمی تر از همیشه و تنها و خسته ام
آماده می شوم که دلم را برای صید...
در دام عشق افکنی ام تا برای صید
دل بر ضریح عشق تو تنها گره زدم
خود را به تو حقیقت زیبا! گره زدم
دستی بکش تو بر سر آهوی خسته که...
از دام های این همه صیاد رسته که...
طیبه تقی زاده
*******************************
چشمه ی تسنیم
این بارگاه کیست که بر آستانهاش
جبریل شد کبوتر و خورشید دانهاش
فوج فرشته میپرد از قبهی زرش
موج ستاره میچکد از آستانهاش
از رفعت دریچهی این ایزدیرواق
مرغ خیال پر نگشاید ز لانهاش
گل روزی شکسته نوازی نگر که دل
از هر دری که رانده شد، اینجاست خانهاش
این باغ، آب چشمهی تسنیم خورده است
بوی بهشت میشنوم از جوانهاش
هم رحمت رسول نهان در ترنّمش
هم بهجت بتول عیان از ترانهاش
هر بامداد طوق حریم طواف را
دوری زد و گرفت چو جان در میانهاش
این مشهد مقدس سلطان دین، رضاست
جایی که خادم است زمین و زمانهاش
افتاده روی خاک، فلک از ادب مگر
بنوازد از کرم به سر تازیانهاش
لرزنده است پشت زمان را حدیث او
پر کرده است گوش جهان را فسانهاش
روح مسیح، بارقهای از تبسّمش
شمع کلیم، صاعقهای از زبانهاش
نایاب گوهری که ز دریای فیض غیب
دست خدا سپرد به کنج کرانهاش
پروردهی طراوت جوبار جنّت است
این گلبنی که داد محبّت نشانهاش
مستان کوچهباغ ولایت کنند یاد
هر نیمهشب به زمزمهی عاشقانهاش
گفتم مگر که طرح نوینی درافکنم
در این غزل به معجزهی جاودانهاش
امّا کلام، قطرهی اشکی شد و چکید
تا ره دهند بر در او بیبهانهاش
خسرو احتشامی
******************************
سلطان سلاطین
ای که سلطان سلاطینی و گنج فقرایی
در جهان ازره الطاف معین ضعفایی
من چه گویم به مدح تو که لالست زبانم
معدن حلمی و دریای کرم کَنزِ عطایی
کی توان وصف نمودن صفت پاک کریمت
مجمع جمله صفات حسن و نعمت و ثنایی
گرچه در شهر خراسان به غریبی زده ای کوس
یاور جمله غریبان و غریب الغربایی
گر بگویم تو چو شمسی نبود لایق و صفت
زآن که روی توبه خورشید دهد نور و ضیایی
احمد احمدی بیرجندی
************************************
یا ضامن آهو!
در بند هواییم، یا ضامن آهو!
در فتنه رهاییم، یا ضامن آهو!
بی تاب و شکیبیم، تنها و غریبیم
بی سقف و سراییم، یا ضامن آهو!
عریانی پاییز، خاموشی پرهیز
بی برگ و نواییم، یا ضامن آهو!
سرگشتهتر از عمر، برگشتهتر از بخت
جویای وفاییم، یا ضامن آهو!
آلودهی بدنام، فرسودهی ایام
با خود به جفاییم، یا ضامن آهو!
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
این گونه که ماییم، یا ضامن آهو!
پوچیم و کم از هیچ، هیچیم و کم از پوچ
جز نام نشاییم، یا ضامن آهو!
ننگینی نامیم، سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم، یا ضامن آهو!
بی رد و نشانیم، از دیده نهانیم
امواج صداییم، یا ضامن آهو!
صید شب و روزیم، پابند هنوزیم
در چنگ فناییم، یا ضامن آهو!
چندی است به تشویش، با چیستی خویش
در چون و چراییم، یا ضامن آهو!
با دامنی اندوه، خاموشتر از کوه
فریاد رساییم، یا ضامن آهو!
مجبور مخیّر، ابداع مکرر
تقدیر قضاییم، یا ضامن آهو!
افتاده به عصیان، تن داده به کفران
آلودهرداییم، یا ضامن آهو!
حیران شدهی رنج، طوفانزدهی درد
دریای بکاییم، یا ضامن آهو!
تو گنج نهانی، ما رنج عناییم
بنگر به کجاییم، یا ضامن آهو!
با رنج پیاپی، در معرکهی ری
بی قدر و بهاییم، یا ضامن آهو!
نه طالع مسعود، نه بانگ خوش عود
زندانی ناییم، یا ضامن آهو!
در غربت یمگان، در محبس شروان
زنجیر به پاییم، یا ضامن آهو!
رانده ز نیستان، مانده ز میستان
تا از تو جداییم، یا ضامن آهو!
سودای ضرر ما، کالای هدر ما
اوقات هباییم، یا ضامن آهو!
دلخسته و رسته، از هر چه گسسته
خواهان شماییم، یا ضامن آهو!
روزی بطلب تا، یک شب به تمنا
نزد تو بیاییم، یا ضامن آهو!
در صحن و سرایت، ایوان طلایت
بالی بگشاییم، یا ضامن آهو!
با ما کرم تو، ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم، یا ضامن آهو!
چشم از تو نگیریم، جز تو نپذیریم
اصرار گداییم، یا ضامن آهو!
در حسرت کویت، با حیرت رویت
آیینهلقاییم، یا ضامن آهو!
مشتاق زیارت، تا جبههی طاعت
بر خاک تو ساییم، یا ضامن آهو!
گو هر چه نباید، گو هر چه بباید
در کوی رضاییم، یا ضامن آهو!
آیا بپذیری، ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم، یا ضامن آهو!
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم، یا ضامن آهو!
فریادرسی تو، عیسینفسی تو
محتاج شفاییم، یا ضامن آهو!
هر چند گنهکار، هر قدر سیهکار
بی رنگ و ریاییم، یا ضامن آهو!
ما بندهی درگاه، در پیش تو، اما
در عشق خداییم، یا ضامن آهو!
در رنج و تباهی، وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاییم، یا ضامن آهو!
ای چشمهی خورشید، مهر تو درخشید
در عین بقاییم، یا ضامن آهو!
ما همسفر شوق، فریادگرشوق
آوای دراییم، یا ضامن آهو!
همخانهی شبگیر، همسایه تأثیر
پرواز دعاییم، یا ضامن آهو!
همراز به خورشید، دمساز به ناهید
در شور و نواییم، یا ضامن آهو!
همصحبت صبحیم، همسوی نسیمیم
همدوش صباییم، یا ضامن آهو!
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گویای ثناییم، یا ضامن آهو!
سوگند الستیم، پیمان نشکستیم
در عهد «بلی»ییم، یا ضامن آهو!
یار ضعفا تو، خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم، یا ضامن آهو!
هم مسکنت ما، هر مرحمت تو
مسکین غناییم، یا ضامن آهو!
از فقر سرودیم، یا فخر نمودیم
فخر فقراییم، یا ضامن آهو!
نه نقل فلاطون، نه عقل ارسطو
جویای هداییم، یا ضامن آهو!
هنگامهی وهم آن، کجراههی فهم این
ما اهل ولاییم، یا ضامن آهو!
از گوهر پاکیم، از کوثر صافیم
فرزند نیاییم، یا ضامن آهو!
چاووش شب رزم، سرجوش تب رزم
شوق شهداییم ، یا ضامن آهو!
ایمان به تو داریم، یونان بگذاریم
تشریکزداییم، یا ضامن آهو!
منشور نشابور، سرسلسلهی نور
با حکمت و راییم، یا ضامن آهو!
تو راه مجسّم، گر راه به عالم
جز تو بنماییم، یا ضامن آهو!
تا صور قیامت، با شور ندامت
شایان جزاییم، یا ضامن آهو!
همراهی استاد آگاهیمان داد
کز تو بسراییم، یا ضامن آهو!
این بخت سهیل است، کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم، یا ضامن آهو!
زین نظم بدایع، وین اختر طالع
اقبالهماییم، یا ضامن آهو!
سهِیل محمودی
http://mahdihashemi.blogspot.com/
-------------------------
منبع شعرهای فوق: تبیان
لبریز عشق
حالی عجیب داشت پناهنده تا حرم
عطری ز اشتیاق پراکنده تا حرم
بر لب نوای عشق و به دل، اشتیاق نور
پر زد به یک نگاه، دلش تا رواق نور
جایی که سبز میشود احساس ناب عشق
لبریز شور میشود از التهاب عشق
از عطر بوی ناب حرم، جان او شکفت
روحش به وجد آمد و ایمان او شکفت
چون قطرهای به آبی دریا رسیده بود
گویی مسیح در نفَسش جان دمیده بود
خم شد به حکم عشق و به مولا سلام داد
زخم عمیق فاصله را التیام داد
گفت ای امام! اختر تابنده بر دلم
ایا شود به قاصد چشمت پیام داد
ممنونم از نگاه کریمانهات که باز
بار دگر به خستهدلی بار عام داد
حال و هوای گریه مجالی به او نداد
دل پر گرفت و اذن سئوالی به او نداد
محو ضریح بود و فضا سبز سبز بود
دستان عشق تا به خدا سبز سبز بود
حال و هوای محضر مولا عجیب بود
هم چون بهشت، مأمن صدها غریب بود
بوی بهشت میدهد اکنون مشام او
عطری عجیب میدهد اکنون تمام او
محمدصادق بخشی
************************
از هزاران زائر درد آشنا
از هزاران زائر درد آشنا من هم یکی
زین همه مسکین سر تا پا گدا من هم یکی
هر طرف بسته دلی قفل ضریح مهرِ تو
مُهر شد با خون دل این قفل را من هم یکی
هر یکی را کاسه ای از بی کسی پیشت فراز
پر شده از اشک دستِ کاسه ها، من هم یکی
پای بوست را ملائک، صف به صف، پر ریخته
خوش که ریزم در جوارت دست و پا من هم یکی
کیمیاگرتر ز مهرت هیچ اکسیری مباد
مس دلان، مسکینِ ایوان طلا، من هم یکی
راه دوری پشت سر دارم، فزون تر پیش رو
رهزنان بدکین و لطفت رهنما، من هم یکی
هر غبار مرقدت خاکستر پروانه ای است
سوخته، لب دوخته، بی ادعا، من هم یکی
گر چه خوارم، خار هم با گُل نشیند گاه گاه
در گلستان محبان رضا من هم یکی
سید ابوالقاسم حسینی ژرفا
***********************************
بارگاه امن
زخمی تر از همیشه تو را داد می زنند
این آهوان خسته که فریاد می زنند
صحرا غریبه است و پر از دام های مرگ
هر جا نگاه می کنی انگار پای مرگ
اینجا کسی برای کسی سرپناه نیست
رحمی که نیست، کشتن آهو گناه نیست
هر کس برای خاطر خود صید می کند
ضامن که نیست، هیچ کسی دادخواه نیست
اینجا مسائلی است که دیگر عجیب نیست
گرگ از شکار کردن خود رو سیاه نیست
حالا که هیچ راه فراری نمانده است
غیر از حریم امن شما بارگاه نیست
حالا منم که رو به ضریحت نشسته ام
زخمی تر از همیشه و تنها و خسته ام
آماده می شوم که دلم را برای صید...
در دام عشق افکنی ام تا برای صید
دل بر ضریح عشق تو تنها گره زدم
خود را به تو حقیقت زیبا! گره زدم
دستی بکش تو بر سر آهوی خسته که...
از دام های این همه صیاد رسته که...
طیبه تقی زاده
*******************************
چشمه ی تسنیم
این بارگاه کیست که بر آستانهاش
جبریل شد کبوتر و خورشید دانهاش
فوج فرشته میپرد از قبهی زرش
موج ستاره میچکد از آستانهاش
از رفعت دریچهی این ایزدیرواق
مرغ خیال پر نگشاید ز لانهاش
گل روزی شکسته نوازی نگر که دل
از هر دری که رانده شد، اینجاست خانهاش
این باغ، آب چشمهی تسنیم خورده است
بوی بهشت میشنوم از جوانهاش
هم رحمت رسول نهان در ترنّمش
هم بهجت بتول عیان از ترانهاش
هر بامداد طوق حریم طواف را
دوری زد و گرفت چو جان در میانهاش
این مشهد مقدس سلطان دین، رضاست
جایی که خادم است زمین و زمانهاش
افتاده روی خاک، فلک از ادب مگر
بنوازد از کرم به سر تازیانهاش
لرزنده است پشت زمان را حدیث او
پر کرده است گوش جهان را فسانهاش
روح مسیح، بارقهای از تبسّمش
شمع کلیم، صاعقهای از زبانهاش
نایاب گوهری که ز دریای فیض غیب
دست خدا سپرد به کنج کرانهاش
پروردهی طراوت جوبار جنّت است
این گلبنی که داد محبّت نشانهاش
مستان کوچهباغ ولایت کنند یاد
هر نیمهشب به زمزمهی عاشقانهاش
گفتم مگر که طرح نوینی درافکنم
در این غزل به معجزهی جاودانهاش
امّا کلام، قطرهی اشکی شد و چکید
تا ره دهند بر در او بیبهانهاش
خسرو احتشامی
******************************
سلطان سلاطین
ای که سلطان سلاطینی و گنج فقرایی
در جهان ازره الطاف معین ضعفایی
من چه گویم به مدح تو که لالست زبانم
معدن حلمی و دریای کرم کَنزِ عطایی
کی توان وصف نمودن صفت پاک کریمت
مجمع جمله صفات حسن و نعمت و ثنایی
گرچه در شهر خراسان به غریبی زده ای کوس
یاور جمله غریبان و غریب الغربایی
گر بگویم تو چو شمسی نبود لایق و صفت
زآن که روی توبه خورشید دهد نور و ضیایی
احمد احمدی بیرجندی
************************************
یا ضامن آهو!
در بند هواییم، یا ضامن آهو!
در فتنه رهاییم، یا ضامن آهو!
بی تاب و شکیبیم، تنها و غریبیم
بی سقف و سراییم، یا ضامن آهو!
عریانی پاییز، خاموشی پرهیز
بی برگ و نواییم، یا ضامن آهو!
سرگشتهتر از عمر، برگشتهتر از بخت
جویای وفاییم، یا ضامن آهو!
آلودهی بدنام، فرسودهی ایام
با خود به جفاییم، یا ضامن آهو!
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
این گونه که ماییم، یا ضامن آهو!
پوچیم و کم از هیچ، هیچیم و کم از پوچ
جز نام نشاییم، یا ضامن آهو!
ننگینی نامیم، سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم، یا ضامن آهو!
بی رد و نشانیم، از دیده نهانیم
امواج صداییم، یا ضامن آهو!
صید شب و روزیم، پابند هنوزیم
در چنگ فناییم، یا ضامن آهو!
چندی است به تشویش، با چیستی خویش
در چون و چراییم، یا ضامن آهو!
با دامنی اندوه، خاموشتر از کوه
فریاد رساییم، یا ضامن آهو!
مجبور مخیّر، ابداع مکرر
تقدیر قضاییم، یا ضامن آهو!
افتاده به عصیان، تن داده به کفران
آلودهرداییم، یا ضامن آهو!
حیران شدهی رنج، طوفانزدهی درد
دریای بکاییم، یا ضامن آهو!
تو گنج نهانی، ما رنج عناییم
بنگر به کجاییم، یا ضامن آهو!
با رنج پیاپی، در معرکهی ری
بی قدر و بهاییم، یا ضامن آهو!
نه طالع مسعود، نه بانگ خوش عود
زندانی ناییم، یا ضامن آهو!
در غربت یمگان، در محبس شروان
زنجیر به پاییم، یا ضامن آهو!
رانده ز نیستان، مانده ز میستان
تا از تو جداییم، یا ضامن آهو!
سودای ضرر ما، کالای هدر ما
اوقات هباییم، یا ضامن آهو!
دلخسته و رسته، از هر چه گسسته
خواهان شماییم، یا ضامن آهو!
روزی بطلب تا، یک شب به تمنا
نزد تو بیاییم، یا ضامن آهو!
در صحن و سرایت، ایوان طلایت
بالی بگشاییم، یا ضامن آهو!
با ما کرم تو، ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم، یا ضامن آهو!
چشم از تو نگیریم، جز تو نپذیریم
اصرار گداییم، یا ضامن آهو!
در حسرت کویت، با حیرت رویت
آیینهلقاییم، یا ضامن آهو!
مشتاق زیارت، تا جبههی طاعت
بر خاک تو ساییم، یا ضامن آهو!
گو هر چه نباید، گو هر چه بباید
در کوی رضاییم، یا ضامن آهو!
آیا بپذیری، ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم، یا ضامن آهو!
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم، یا ضامن آهو!
فریادرسی تو، عیسینفسی تو
محتاج شفاییم، یا ضامن آهو!
هر چند گنهکار، هر قدر سیهکار
بی رنگ و ریاییم، یا ضامن آهو!
ما بندهی درگاه، در پیش تو، اما
در عشق خداییم، یا ضامن آهو!
در رنج و تباهی، وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاییم، یا ضامن آهو!
ای چشمهی خورشید، مهر تو درخشید
در عین بقاییم، یا ضامن آهو!
ما همسفر شوق، فریادگرشوق
آوای دراییم، یا ضامن آهو!
همخانهی شبگیر، همسایه تأثیر
پرواز دعاییم، یا ضامن آهو!
همراز به خورشید، دمساز به ناهید
در شور و نواییم، یا ضامن آهو!
همصحبت صبحیم، همسوی نسیمیم
همدوش صباییم، یا ضامن آهو!
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گویای ثناییم، یا ضامن آهو!
سوگند الستیم، پیمان نشکستیم
در عهد «بلی»ییم، یا ضامن آهو!
یار ضعفا تو، خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم، یا ضامن آهو!
هم مسکنت ما، هر مرحمت تو
مسکین غناییم، یا ضامن آهو!
از فقر سرودیم، یا فخر نمودیم
فخر فقراییم، یا ضامن آهو!
نه نقل فلاطون، نه عقل ارسطو
جویای هداییم، یا ضامن آهو!
هنگامهی وهم آن، کجراههی فهم این
ما اهل ولاییم، یا ضامن آهو!
از گوهر پاکیم، از کوثر صافیم
فرزند نیاییم، یا ضامن آهو!
چاووش شب رزم، سرجوش تب رزم
شوق شهداییم ، یا ضامن آهو!
ایمان به تو داریم، یونان بگذاریم
تشریکزداییم، یا ضامن آهو!
منشور نشابور، سرسلسلهی نور
با حکمت و راییم، یا ضامن آهو!
تو راه مجسّم، گر راه به عالم
جز تو بنماییم، یا ضامن آهو!
تا صور قیامت، با شور ندامت
شایان جزاییم، یا ضامن آهو!
همراهی استاد آگاهیمان داد
کز تو بسراییم، یا ضامن آهو!
این بخت سهیل است، کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم، یا ضامن آهو!
زین نظم بدایع، وین اختر طالع
اقبالهماییم، یا ضامن آهو!
سهِیل محمودی
http://mahdihashemi.blogspot.com/
-------------------------
منبع شعرهای فوق: تبیان
0 نظرات:
ارسال یک نظر